khooneye doost خانه دوست کجاست؟
روزی
حضرت عیسی (ع) از قبرستانی میگذشت . قبری را دید که از آن آتش بر
میخاست. عصای خود را بر آن قبر زد. قبر شکافته شد? شخصی را در میان آتش
دید. از او پرسید: چه کردهای که به این عذاب گرفتار شدهای؟ گفت: ای روح
الله! مردی بودم که از پی زنان مردم میرفتم و کارهای ناشایست میکردم و
مرتکب زنا میشدم. وقتی که مردم? آوازی شنیدم که گفت: او را بسوزانید. از
آن روز پیوسته مرا میسوزانند.
حضرت عیسی (ع) از قبرستانی میگذشت . قبری را دید که از آن آتش بر
میخاست. عصای خود را بر آن قبر زد. قبر شکافته شد? شخصی را در میان آتش
دید. از او پرسید: چه کردهای که به این عذاب گرفتار شدهای؟ گفت: ای روح
الله! مردی بودم که از پی زنان مردم میرفتم و کارهای ناشایست میکردم و
مرتکب زنا میشدم. وقتی که مردم? آوازی شنیدم که گفت: او را بسوزانید. از
آن روز پیوسته مرا میسوزانند.
عیسی(ع) در قبر او ماری سیاه و بزرگی را دید. پرسید: ای مار! با این بیچاره چه میکنی؟
گفت:
از آن زمانی که او را به خاک سپردهاند? لحظهای از او غایب نبودهام? با
زهری که اگر یک قطرهاش را به دریا بریزند? همهی آب هایش زهر کشنده
میگردد.
از آن زمانی که او را به خاک سپردهاند? لحظهای از او غایب نبودهام? با
زهری که اگر یک قطرهاش را به دریا بریزند? همهی آب هایش زهر کشنده
میگردد.
* برگرفته از کتاب قبرها و قبرستانها
نوشته شده در چهارشنبه 89/7/7ساعت
4:59 عصر توسط بچه های مدرسه عشق نظرات ( ) |
Design By : Pichak |