khooneye doost خانه دوست کجاست؟
لقمان حکیم رضى الله عنه پسر را گفت:
((امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنویس . شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند.دیروقت شد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد.
روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند،آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد .
روز چهارم، هیچ نگفت . شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشتهها
بخواند.
پسر گفت: امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: ((پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت،
آنان که کم گفتهاند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى)).
نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت
8:17 صبح توسط بچه های مدرسه عشق نظرات ( ) |
Design By : Pichak |